سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/8/21
11:7 صبح

کتاب قانون!!

بدست بند‍ۀ خدا در دسته فیلم، ایران، لبنان، هنر، اسلام، سینما، هنر دینی، هنر مذهبی، کمدی، کتاب قانون، اخلاق

کتاب قانون.........عنوان عجیبی در بلبشوی دلداده،
دلشکسته، دلدار، دلخون و....اسمش را که می شنوی ، فکر میکنی با یک فیلم اجتماعی  روبرو
هستی....اوففف...آن هم مازیار میری که فیلم قبلیش عجیب تلخ
بوده و البته خوب! : پاداش
سکوت... چاره ای نداری، نه میشود از خیر پرویز پرستویی اش گذشت ، نه از خیر مازیار
میری
. تیزر فیلم
را که می بینی کمی خیالت راحت میشود ، پای طنز و فانتزی در میان است، خودت را
آماده می کنی برای چیزی در مایه های مرد عوضی .جایی می خانی که نقش روبروی پرستویی
را خانمی لبنانی بازی می کند! مشتاق تر میشوی ! چرا که به لبنان و حزباللهش هم
علاقه داری! از خودت سوال می کنی : مازیار میری+پرویز پرستویی+یک خانم لبنانی!=؟!!
دیگر سوال بس است ، پا میشوی میروی سینما ، البته اگر مثل من بد عادت باشی ،
تنهایی نمی روی. فیلم شروع می شود ، با سبک روایی و صدای آقا پرویز در زمینه، آخ
یادم رفت! قرار نیست چیزی لو برود..این جا قرار شد فقط یک یادداشت بنویسم.
  فیلم با شوخی های جاندار و آشنا داستان را
ادامه می دهد و احساس می کنی که باید راحت بخندی. حوصله تفصیل ندارم ، پس
خلاصه می کنم: از دوران بی حجابی که بگذریم، که بعضی پلان هایش برای من عجیب تلخ،
و سوال بر انگیز است -آخر ما نفهمیدیم این کارگردان های مذهبی از کی تقلید می
کنند- میرسیم به دوران با حجابی! محیط فیلم و بازی ها ، کاملآ سرگرم کننده و
روانند و آشنا. و این چیزی است که خیلی دوستش داری- نمیدونم این جریان تحمیل سلایق
((من به تو)) تا کی میخاد ادامه پیدا کنه! - البته احساس می کنم اگر یک
غیر ایرانی فیلم را ببیند، شاید فکر کند ما یک مشت آدم خاله زنکیم. روی این حساب
من فکر می کنم فیلم بیشتر برای اکران داخلی طراحی شده و مناسب است . والبته ، این خیلیم خوبه! می شود گفت که کتاب قانون از نظر موضوع و غایت یک فیلم مذهبی تمام عیار است...چیزی
که جایش خیلی وقت است که خالیست! یک فیلم در مورد اخلاق ، دین ، و نقد جامعه
مذهبی. فیلمی که ایراد هایمان را به فجیع ترین صورت توی چشممان می کند، در حالی که
بهمان بی حس کننده طنز و داستان خورانده. شاید نا حق نگفته باشد کسی که می گقت
: (( اگر رسالت منطقع نشده بود،
معجزه روز یک فیلم سینمائی بود )) که حقآ، معجزه است سینما؛ و به قول آقایمان:
((هنر متعالی)) . بیشتر از این فکر نمی کنم قبل دیدن فیلم لازم باشد چیزی بدانید،
چند وقت بعد شاید خدا خاست و یک تحلیل برایش نوشتم. نکته آخر این که: سعی کنید با
کتاب قانون از ته دل بخندید، و راحت گریه کنید.


88/4/26
2:23 عصر

دیکتاتوری روشنفکری ، بورژوا علیه دموکراسی و فیثاغورث

بدست بند‍ۀ خدا در دسته انقلاب، ایران، خیانت، اصلاحات، سیاست داخلی، نفاق، انقلاب اسلامی ایران، روشنفکری، دیکتاتوری، برژوازی، دمکراسی، توهم، فتنه های آخرالزمان، خیر و شر

دیکتاتوری روشنفکری ، بورژوا علیه دموکراسی و فیثاغورث

مقدمه : با پیدایش روشنفکری و انتلکتوئالیسم در رنسانس فرهنگی و تمدنی غرب ، فرهنگ نامه نویسان که حال طبقه ی تحصیلکرده متوسط شهری شده بودند اصلی در بنیان های فکری عالم با نام روشنفکری برقرار نمودند . در اساسی ترین اصل این نظریه احترام به نظر دیگران و پرهیز از تعصب و جزم اندیشی به عنوان یک اصل بدون خدشه در فرهنگ تعاملی روشنفکران نگاشته شد . این دیالتیک نانوشته شعار انقلاب های بسیاری گشت که.....ادامه مطلب...

88/4/26
2:6 عصر

داغ بی تسلی

بدست بند‍ۀ خدا در دسته مرتضی آوینی، ایران، امام خمینی، سید علی خامنه ای، آخرالزمان، شیعه، مصائب شیعه، داغ بی تسلی، ولایت فقیه


داغ بی تسلی

داغ
های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم،چرا که ما امت آخر الزمانیم، و
خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای
تاریخ.

در
عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ
پیامبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و
اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار ، داغی بی تسلی.ما را
این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم.ادامه مطلب...

88/3/23
1:11 عصر

انتخابات تمام شد. Game over

بدست بند‍ۀ خدا در دسته ایران، انتخابات، اصلاح طلبان، عبرت ها

انتخابات تمام شد. Game
over

با همه زشتی هایش!..و زیبایی ها... کتک کاری ها... ناسزا گویی ها...
تحیّرها!... خندیدن ها و مسخره کردن ها : والله یستهزءُ  بهم ..رقصیدن ها و شب نشینی های خیابانی و شنیدن اخبار های ضد و نقیض از همه جا!*...

 ظهور افراد و صفات رو تجربه کردیم
در این دوره... صفاتی که بیشترشان رذیله بودند چرا که اکثرهم لا یعقلون امید
وارم دوره ظهور و شکوفایی عقل ها برسد و ظهور صفات حسنه را هم شاهد باشیم ..به حق
حسن (علیه السلام) دوستانمان را دیدیم که به چه رنگی در آمده بودند...یا رنگ شده
بودند... و چه فرصت -به جای مغتنم که واژه ی سختی است- خفنی  بود مثل چند سال گذشته که بفهمی و بدانی و
بشناسی...و چه فرصت خوبی خواهیم داشت همگی! که باز هم بدانیم و بشنویم و بشناسیم
موجودات ناشناخته را! و حرف های نشنیده را! و شاید دیگر بس باشد!........................
شاید دیگر کافی باشد هیسسسسسسسسسسسسس!!! کشیدن..

شاید دیگر بس باشد آبروی بی آبرو ها را و آبرو ریز ها را نگه داشتن...
کسانی که از آبی که به رو ندارند ... با روی زیاااادی که دارند دم زده اند و می
زنند...برادرم این هیس کشیدن وهیسس شنیدن برای حفظ معدومات! خیلی جاها بهای گرانی
داشته! .....بعضی وقت ها بهایش را مردم از نان شبشان پرداخته اند ... بعضی وقت ها
اینقدر محتاج نان شبشان شدند که از آبرویشان گذشتند!..و بعضی وقت ها ، بعضی مرد ها
سر این هیسسسسسسسسس شنیدن و گوش نکردن جانشان را باختند.................. پس دیگر
بس است مال باختن و آبرو باختن و جان باختن !...و دیگر بس است مال دزدیدن و آبرو
ریختن و جان گرفتن!...جان بری کرده ای و جان نبری!

ان ربک لبالمرصاد! و رب من چه ناز بازی میکند! و چه زیبا به کمین مینشیند و
چه زیبا شکار میکند!...الله اکبر!...

انتخابات تمام شد و گرد و خاک ها می خابد .. ولی حقآ چه قواعد کثیفی دارد
این بازی که می گفتند...

 

* واقعآ چقدر زمان خوبی
است که چند تا کلمه پشت کامپیوتر بنویسی .. با تیراژ قابل قبولی! از کدام مال
نمیدانم! نمیدانم! خودتان فکر کنید با کدام مال میشود از این جور کارها کرد!...
پرینت و کپی رنگی و ساه سفید بگیری و در ستاد و بیرون از ستاد و خیابان و ... بین
ملت پخش کنی ... و هیچ کس هم نباشد که بگوید : آقا!!..خانوم! آهای خانمی که شال...
انداختی!...از کجا آوردی این کلمات را و این معانی جدید را! و کو سند و مدرکت! طرف
اصلآ خواهر نداشته که دامادش باشد! و با جناقش باشد! و آن پولی که گفتی فکر کنم
آشنا های خودتان برده بودند ها!... به همین راحتی که الان داری این ها را می خانی در
این آخرالزمان میشود ادعا کرد و ادعارا چاپ کرد! که مثلآ مجنون فساد اخلاقی داشته
و عده ای!! در مجالس شبانه قریه شان با اشخاصی دیده اندش!...و حالا خود مرحوم
نظامی هم اگر از قبر در بیاید و شهادت عینی بدهد که من این آدم را میشناسم و این
اینکاره نیست ! باز هم بعضی ها که اصولآ با جنون و مجنون مشکل دارند ! و به نظرشان
این شخصیت و امثال او ، کاراکتر های زایدی هستند در تاریخ ادبات ایران و عرب و
ننگی هستند بر پیشانی آن. اصلآ گوششان بدهکار نیست که تو چه میگویی چرا که متاع
دلخواه و حقیقت گمشده شان را که شاید 4 سال بود دنبالش می گشتند یک هو! یافته اند...
 و چقدر این جماعت دوست دارند "خسرو و
شیرین" بخوانند تا "شیرین و فرهاد" .


<   <<   6