سلوک غرب از آغاز نفوذ و در نهایت تسلط بر اندیشه های جهان بویژه کشورهایی که آنها را جهان سومی می نامند ، بوده است. در پی همین غایت ، استفاده از هر نوع ابزاری که بتواند آنها را به سمت هدفشان سوق دهد ، مجاز قلمداد می شود.این ابزارها می توانند نیروی نظامی باشند و یا نیروی فرهنگی.
اما وقتی صحبت از نیروی فرهنگی به میان می آید ، سینما به عنوان هنری که از مجموعه هنرهای دیگر تشکیل شده است ، خود را نشان می دهد و در این میان مطمئناً سینمای غرب گرفتار در تارهای عنکبوتی لابی های صهیونیستی ، مسیری محکم و مطمئن برای ترویج جامعه امپریالیستی و سکولار است. سینمای غرب و در راس آنها هالیوود به لطف جادوهای دیجیتالی و جلوه های ویژه نقشی انکار ناپذیر در سلطه جهانی امپریالیسم دارد. سالانه نزدیک به هزار فیلم در هالیوود ساخته می شود که اغلب آنها به جز آمریکا در بسیاری از کشورهای جهان به نمایش گذاشته می شود. در برخی کشورها مانند سوئیس که چیزی با عنوان سینمای ملی ندارند، به مثابه بازار تخصصی هالیوود عمل کرده و تنها به پخش فیلم های سینمای آمریکا اقدام می کند. فیلم های هالیوود که از آن با عنوان "کارخانه رویا سازی" یاد می کنند ، همیشه در پی آن بوده اند که چتر تبلیغاتی خود را بر سر کشورهای جهان سومی بگسترانند و تصویری رویایی و قهرمانانه از آمریکا به نمایش بگذارند تا این کشورها که عموماً از مشکلات اقتصادی و اجتماعی رنج می برند ، الگویی همچون غرب را برای پیشرفت خود انتخاب کنند. در این میان سینمای بسیاری کشورها روشی هالیوودی را اتخاذ کرده اند. البته این روش نه در فرم و پرداخت فنی که بیشتر در محتوا تاثیر گذارده است. به عنوان مثال سینمای هند که حتی نامش (بالیوود) برگرفته از سینمای آمریکا است (هالیوود) ، علی رغم سرمایه های خوبی که در اختیار دارد ، چنان از فقر محتوایی و داستانی رنج می برد که بسیاری از فیلم های آنها کپی برداری از فیلم های هالیوودی است و حتی فیلم هایی هم که از داستانی اصل و نه اقتباس شده استفاده می کنند ، در شخصیت پردازی مدلی غربی را الگو قرار می دهند. این بی هویتی البته در سینمای بسیاری از کشورهای دیگر چه بصورت خفی و چه آشکار ریشه دوانیده و آنها را محتاج نگاه غربی کرده است که این احتیاج و نیاز تنها در محتوای فیلمها خلاصه می شود. سینمای ایران نیز متاسفانه از جمله این کشورها است که بسیاری از فیلمسازان ما در افق خود سینمای غرب را می بینند. هالیوود که در هر زمانی شیوه ای متناسب با آن زمان را برای تبلیغ دارد ، با آغاز هزاره سوم روش و شیوه تبلیغات خود را هم تغییر داد. در این سال ها آمریکا طبق نظریه دهکده جهانی مک لوهان و نظریات فوکویاما برآن شد که خود را در افکار عمومی، به نوعی ناجی زمین و نجات بخش بشریت معرفی کند. در این سال ها ساخت فیلم هایی با مضامین آخرالزمانی و ژانر فاجعه بسیار گسترش یافته است ، فیلمهایی که در آن زمین یا توسط موجوداتی ناشناخته یا تروریست های اغلب مسلمان مجهز به بمب های هسته ای و یا بلایای طبیعی ، در معرض خطر قرار می گیرد و البته در نهایت توسط یک یا چند آمریکایی نجات می یابد. نیازی به توضیح نیست که بسیاری از جوانان تحت تاثیر قهرمان این گونه فیلم ها قرار می گیرد ، فیلم هایی که به دلیل جلوه های تصویری فوق العاده ، بسیار گیرا و پرنفوذ عمل می کنند که برای نمونه می توان به فیلم 2012 اشاره کرد که چند هفته ای است در سینماهای جهان به نمایش در آمده است و به فروش خوبی دست یافته است. در این فیلم که نابودی جهان بر اساس پیش بینی یک قوم مایایی به تصویر کشیده شده است ، یک پدر فداکار آمریکایی به همراه پسرش در نهایت موفق می شوند از نابودی کامل نسل بشر جلوگیری کنند. البته در این میان باید گفت که مظلوم نیز به همان اندازه مقصر است. سینماگران و به طور کلی صنعت سینما در کشور های جهان سومی خود به همان اندازه مقصر هستند. این کشورها از جمله ایران که از استعدادها و بسترهای بسیار مناسبی برای گسترش سینمای ملی برخوردار هستند ، چنان خود را محتاج صنعت سینمای غرب می دانند که گویی تنها راه نجات را حرکت به سمت آن می بینند. در کشور خودمان بسیاری تحت تاثیر اندیشه های غربی ، تصویری غیر واقعی از فضای کشور نمایش می دهند؛فضایی که بیشتر رنگ و بویی غربی به خود دارد. حاصل این گونه نگاه ها که نیاز به غرب را دربردارد ، همین می شود که بازیگرانی که در داخل از محبوبیت بسیاری هم برخوردار هستند به هالیوود پناه می برند و راه بازگشت را نیز خراب می کنند. * به نقل از:فرهنگ نیوز |
88/12/8
6:38 عصر
6:38 عصر
دیکتاتوری فرهنگی
بدست بندۀ خدا در دسته مقالات، عماد مغنیه، رسانه، دیکتاتوری، مدرنیته، فرهنگ، غرب، مدرنیسم، عبدالمالک ریگی
88/4/26
2:23 عصر
2:23 عصر
دیکتاتوری روشنفکری ، بورژوا علیه دموکراسی و فیثاغورث
بدست بندۀ خدا در دسته انقلاب، ایران، خیانت، اصلاحات، سیاست داخلی، نفاق، انقلاب اسلامی ایران، روشنفکری، دیکتاتوری، برژوازی، دمکراسی، توهم، فتنه های آخرالزمان، خیر و شر
دیکتاتوری روشنفکری ، بورژوا علیه دموکراسی و فیثاغورث
مقدمه : با پیدایش روشنفکری و انتلکتوئالیسم در رنسانس فرهنگی و تمدنی غرب ، فرهنگ نامه نویسان که حال طبقه ی تحصیلکرده متوسط شهری شده بودند اصلی در بنیان های فکری عالم با نام روشنفکری برقرار نمودند . در اساسی ترین اصل این نظریه احترام به نظر دیگران و پرهیز از تعصب و جزم اندیشی به عنوان یک اصل بدون خدشه در فرهنگ تعاملی روشنفکران نگاشته شد . این دیالتیک نانوشته شعار انقلاب های بسیاری گشت که.....ادامه مطلب...
درباره
یادداشتهای آرشیو نشده
-
چرا به جلیلی رای می دهم؟
قافله ی عشق در سفر تاریخ
آزادی قلم-مقاله ای از شهید آوینی-2
آزادی قلم - مقاله ای از شهید آوینی-1
فتح خون-فصل نهم: سیاره رنج
حزب الله-مقاله-شهید آوینی
آغازی بر یک پایان
بی عنوان
چفیه
امروز نانسی ... فردا هیفا!
دوباره خونین شهر
ویژه نامه 17 امین سالگرد عروج سید شهیدان اهل قلم
و سوگند به هجوم آورندگان سپیده دم
ما به زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه، این محبوب حقیقى انسانها ن
دانلود کن،گوش کن
[همه عناوین(157)][عناوین آرشیوشده]